سفارش تبلیغ
صبا ویژن

احساس من

 

محبوبـم سلام ؛
دیشب دلتنگت شدم و رفتم سراغ آسمـان ،
اما هرچه گشتم اثری از مـاه نبود که نبود ،
گفتم بیایم سـراغ خودت ؛
احوال مهتابیت چطور است ؟
چه خبــر از تمام خوبی هایت و تمام بـدی های مــَن ؟
چه خبــر از تمام صبــرهایت در بـرابـر ناملایمتی هـای مــَن ؟
چقــدر نیامده انتظار خبــر دارم ...

چه کنــم ؟ دلـــم برای تمام نامهربانی هـایت لک زده ...
میدانــم خسته ی راهـی ، ببخش ؛
سفــره ی دلــم را پهـن کردم دوباره ،
باز هم مخاطب شدی ...
و به مقصد رسیدی
این بــار بدون مــَن ؛
امــا مــَن همچنان رد پـاهای تــو را دنبال می کنم ،
نــه بــرای رسیدن به تــو ، نـــه ؛
می خــواهم بــی مــَن بودن هایت را بشمــارم ...


+نوشته شده در پنج شنبه 92/11/10ساعت 11:4 صبحتوسط پروانه | نظرات ( ) |